معمولاً در اغلب قراردادهای ملکی ، بهخصوص قراردادهای تنظیمی در آژانسهای املاک، مبلغی به عنوان خسارت قرارداد تعیین می شود که دو طرف معامله با توافق بر سر میزان آن و درج در قرارداد، تعهدات خود را به واسطه آن در مقابل یکدیگر تضمین میکنند. بهعبارتی تعیین خسارت در معاملات ملکی ، نوعی ضمانت اجرایی محسوب شده که باعث میشود هر یک از طرف ها در مدت مقرر در قرارداد، به تعهدات خود عمل و در غیر اینصورت باید نسبت به پرداخت خسارت به طرف دیگر اقدام کنند.
هدف از انعقاد قراردادهای ملکی اجرای تعهد است و نه مطالبه خسارت؛ تعیین خسارت در معاملات ملکی فقط اهرمی در دست طلبکار است که به واسطه آن متعهد را به انجام تعهد خود ملزم کند. بنابراین به نظر الزام متعهد به انجام تعهد در گام اول، منطقی و کارآمدتر از مطالبه خسارت است.
یکی از شیوه های تعیین خسارت در قرارداد، تعیین میزان مشخصی وجه نقد است که به دو شیوه در قراردادها شرط می شود و ممکن است به یکی از دو شکل زیر تعیین شود:
بنابراین، خسارت معمولاً مبلغی است که بهصورت روزانه و گاهی ثابت بهعنوان خسارت یا وجه التزام تعیین میشود و بیشتر مواقع دو طرف توجهی به آن ندارند و موقعی متوجه می شوند که اختلافی بین آنها به وجود آید. در زمان تنظیم قرارداد بیشتر مذاکرات دو طرف سر قیمت ملک یا اجاره بها است و توجهی به سایر مواد و بندهای قرارداد، ندارند.
عیب خسارت ثابت این است که طبق شرط مقرر در قرارداد، فروشنده حتی اگر یک روز هم در انجام تعهداتش به هر دلیل تاخیر کند، باید خسارت سنگینی را به طرف مقابل بپردازد و این خسارت به نظر منصفانه نیست.
اما مزیت تعیین خسارت ثابت این است که هر چقدر زمان هم سپری شود، هیچ مبلغی به آن اضافه نخواهد شد، چه یک روز، چه چند سال.
و همچنین عیب خسارت روزشمار این است که اگر میزان این خسارت در مقایسه با کل قرارداد، رقم ناچیزی باشد، تاثیری در الزام طرف ها به انجام تعهد ندارد.
مزیت این شیوه این است که هر چقدر از مدت انجام ندادن تعهد بگذرد، بر میزان خسارت قراردادی افزوده می شود؛ بهخصوص اگر خسارت روزشمار، عدد قابل توجهی مثلاً روزانه 200 یا 300 هزار تومان و گاهی بیشتر باشد.
در سالهای اخیر حجم تقاضای افراد زیادی از جامعه، به هر دلیل، برای کاهش سن شناسنامهشان بیشتر از قبل شده است. به موجب ماده واحده قانون حفظ اعتبار اسناد سجلی و جلوگیری از تزلزل آنها، مصوب 1367 مجلس شورای اسلامی، تغییر تاریخ تولد اشخاص ممنوع است. تنها اجازه قانونی در خصوص تغییر سن در شناسنامه افراد، در تبصره همین ماده قانونی مشخص شده است.
در این تبصره آمده است، اشخاص میتوانند در صورتی که سن واقعی آنان با تاریخ تولد مندرج در اسناد سجلی و شناسنامه بیش از پنج سال اختلاف داشته باشد، اصلاح تاریخ تولد خود را در خواست کنند.
شایان ذکر است، این درخواست هم میتواند در جهت افزایش و هم کاهش سن باشد. برای مثال، متقاضی میتواند مدعی شود که سن او درشناسنامه 40 سال است، ولی سن واقعی او 34 سال یا 46 سال است. در هرحال، این اختلاف سن نباید کمتر از پنج سال باشد.
بنابراین، صاحب شناسنامه تنها یکبار در طول عمر و در صورتیکه اختلاف سن واقعی با سن مندرج در اسناد سجلی به تشخیص کمیسیون مربوطه، بیش از پنج سال باشد، میتواند سن خود را اصلاح کند.
شایان ذکر است، در این درخواست چه برای کاهش و چه برای افزایش سن، هرگونه دلیل محکمه پسند از قبیل برگ ولادت، اشتباهات ماموران ثبت احوال و... را میتوان به عنوان دلیل ارائه کرد.
در اغلب موارد، دادگاهها و کمیسیون مقرر جهت احراز سن واقعی شخص، نسبت به کسب نظر پزشکی قانونی یا پزشک معتمد اقدام لازم را به عمل میآورد. از جمله این موارد، آزمایش سنجش تراکم استخوان فرد متقاضی است.
1- متقاضی برای اصلاح تاریخ تولد باید به دبیرخانه کمیسیون تشخیص سن اداره ثبت احوال محل صدور شناسنامه خود مراجعه و مدارک لازم را تسلیم و رسید آن را دریافت کند.
2- تاریخ تشکیل جلسه رسیدگی توسط دبیرخانه کمیسیون تشخیص سن محل صدور شناسنامه به خواهان ( متفاضی ) ابلاغ خواهد شد.
3- درخواست کننده (خواهان) مکلف است در وقت تعیین شده با در دست داشتن شناسنامه عکسدار در کمیسیون تشخیص سن حاضر شود.
4- در صورت عدم حضور خواهان، چنانچه پرونده آماده برای اظهار نظر باشد، کمیسیون تصمیم لازم را خواهد گرفت و در غیر اینصورت درخواست او رد میشود. اما خواهان میتواند درخواست خود را مجدد به کمیسیون ارائه دهد.
5- کمیسیون میتواند در صورت لزوم صاحب سند را جهت معاینه و تعیین سن به پزشکی قانونی معرفی کند.
6- تصمیم کمیسیون تشخیص سن قابل اعتراض نخواهد بود.
7- تصمیم کمیسیون تشخیص سن به متقاضی (خواهان) ابلاغ میشود.
8- در صورت عدم موافقت کمیسیون با تغییر تاریخ تولد صاحب سند، درخواست مجدد پذیرفته نخواهد شد.
9- اجرای تصمیم کمیسیون تشخیص سن در اسناد سجلی و شناسنامه، مستلزم درخواست کتبی از طرف متقاضی است.
این سوال برای بیشتر افراد جامعه پیش می آید که مجازات رانندگی بدون گواهینامه چیست؟ اگر فردی که گواهینامه ندارد، تصادف کند آیا او مقصر صددرصد است؟ در تصادفی که یکی از طرفین گواهینامه ندارد، چه کسی باید از عهده خسارت بر بیاید؟ در این مطلب به این سوالات پاسخ داده خواهد شد.
مطابق با ماده 723 قانون تعزیرات اسلامی، هرکس بدون گواهینامه رسمی، به رانندگی یا هدایت وسایل نقلیه موتوری که مستلزم داشتن گواهینامه مخصوص است، اقدام کند و نیز شخصی که به موجب حکم دادگاه، از رانندگی وسایل نقلیه موتوری ممنوع است، اگر به رانندگی این وسایل مبادرت کند، عمل وی مستوجب مجازات خواهد بود.
بر اساس قانون، این فرد برای اولین مرتبه، به حبس تعزیری تا دو ماه یا جزای نقدی تا یک میلیون ریال یا هر دو مجازات محکوم میشود و اگر این عمل را تکرار کند، به دو تا 6 ماه حبس محکوم خواهد شد.
همچنین مطابق ماده 10 قانون رسیدگی به تخلفات رانندگی، در صورتی که راننده بدون داشتن گواهینامه، رانندگی کند، وسیله نقلیه او متوقف و راننده به مرجع قضایی معرفی میگردد.
مجازات جرم رانندگی بدون گواهینامه بر اساس بند ۱ ماده ۳ قانون وصول برخی از درآمدهای دولت، به جزای نقدی تبدیل خواهد شد.
چنانچه کسی پروانه رانندگی خود را بهموقع تمدید نکرده باشد و در صورت رانندگی، مرتکب جرم شود، چنین شخصی دو مسئولیت دارد:
اگر یک نفر بدون داشتن گواهینامه اقدام به رانندگی کند و منجر به وقوع تصادف شود، نداشتن گواهینامه به تنهایی، دلالت بر تقصیر راننده ندارد و به لحاظ اینکه فاقد گواهینامه بوده، قابل تعقیب و مجازات است.
مطابق با قانون، صرف نداشتن گواهینامه موجب مقصر بودن راننده نیست و آنچه در تعیین مقصر حادثه اثرگذار است، وجود رابطه بین وقوع حادثه و خطای راننده است که این رابطه باید مستقیم باشد، یعنی اگر آن علت وجود نداشت، حادثه هم به وجود نمیآمد.
تعیین تقصیر به عهده مرجع قضایی است که چه کسی در وقوع حادثه مرتکب تقصیر شده است، چنانچه برای مقام قضایی ثابت شود که فرد بدون گواهینامه مقصر حادثه بوده، برابر قانون مجازات او تشدید میشود.
بنابراین، اگر کسی در حادثه رانندگی گواهینامه نداشته باشد و علت وقوع حادثه، بی احتیاطی یا بی مبالاتی طرف مقابل باشد، این شخص به علت نداشتن گواهینامه مقصر نیست.
مطابق قانون ایران، دو نوع ازدواج شرعی و قانونی محسوب میشود؛ ازدواج دائم و ازدواج موقت، که در اصل حکم با یکدیگر مشترک هستند و در مواردی انگشتشمار با یکدیگر تفاوت دارند. در این مطلب به بررسی تفاوتهای ازدواج دائم و موقت یا به عبارت عامیانه "صیغه" میپردازیم.
مطابق با ماده 1075 قانون مدنی: نکاح وقتی منقطع است که برای مدت معینی واقع شده باشد.
همانطور که از نامگذاری این ازدواج مشخص است، بر خلاف ازدواج دائم، صیغه برای مدت مشخصی ایجاد میشود و با پایان یافتن مدت زمانی که دو طرف مشخص کردهاند، خودبهخود رابطه زوجیت بین زن و مرد تمام میشود.
شایان ذکر است که فقط تعیین زمان کلی برای ازدواج موقت کفایت نمیکند و حتماً باید به صورت دقیق مشخص شود. به عنوان مثال باید قید شود که برای مدت دو سال از تاریخ عقد.
موضوع تعیین مدت در عقد موقت بسیار اهمیت دارد. در قانون صراحتی مبنی بر اینکه عدم ذکر مدت در ازدواج موقت باعث باطل شدن عقد است وجود ندارد و عقیده غالب بر این است که عدم ذکر مدت در ازدواج، باعث باطل شدن عقد نیست و در نتیجه، ازدواج دائم محسوب میشود.
ماده 1095 قانون مدنی: در ازدواج موقت، عدم تعیین مهریه موجب باطل شدن ازدواج است.
قانون جدید: دیه زن و مرد برابر شد
اعتیاد مرد ؛ دلیلی محکم برای طلاق زن !
شرایطی که مهریه باید داشته باشد، مانند همان شرایط مهریه در عقد دائم است. نکته قابل توجه ایناست که آنچه در عقد موقت شرط است، تعیین میزان مهریه در هنگام عقد است و نه پرداخت آن؛ یعنی مرد بعد از عقد و زمانیکه زن مهر خود را مطالبه کرد، میتواند مهریه را پرداخت کند.
در عقد دائم مرد موظف است که عقد را ثبت کند و در صورت عدم ثبت به مجازاتی که در متن قانون ذکر شده است محکوم می شود، اما در مورد صیغه ، الزامی به ثبت آن نیست، مگر در سه مورد زیر که در صورت عدم ثبت ازدواج، مرد به مجازات محکوم می شود:
1ـ باردار شدن زن
2- توافق طرفین
3- شرط ضمن عقد
در عقد دائم عده، سه طُهر است؛ اما در مورد صیغه ، عدهای که زن باید نگه دارد، دو طُهر است. (طُهر به معنی پاک شدن از عادت ماهانه است.)
ضمناً، این شرایط مربوط به وقتی است که زن باردار نباشد.